آرشیو تیر 1402
31 تیر 1402
X

قابِ عکسِ خاطرت را روبرو بگذاشتم

در خیالم‌ از تو تصویری نکو بگذاشتم

گرچه مهمانم نمی باشی ولی ازعشق تو

رویِ میز نقره ای سیب و هلو بگذاشتم

شُرشُر آمالم از چشمم تراوش میکند

بس که در دهلیز ‌ قلبم آرزو بگذاشتم

پیشِ‌ اربابانِ ایلم با زبانِ التماس

در تب و تاب وصالت ‌ آبرو بگذاشتم

لا به لایِ دفتر شعرم به یادِ عشوه ات

سوگلِ ‌ نازِ لَوَندِ خنده رو بگذاشتم

دوری ات را نی لبک باغصه یادآور شود

هر کجایِ هق‌ هقم بغضِ‌‌ گلو بگذاشتم

در نبودت بارها با شکوه یِ‌ ساز سکوت

در حیاط بی‌هیاهو های و هو بگذاشتم

در هزار و یک شبِ دلگیری از یادم پرید

آن چه را‌‌ از شهرزاد قصه گو بگذاشتم

لاجرم بانوعسل‌در متن نامه خط به‌خط

آنچه‌را بگذشته برمن مو به‌مو بگذاشتم

30 تیر 1402
X

به اِصرارِ خداوندِ زمینی

نباید رنگِ شادی‌ را ببینی

به زورِ اسلحه تغییر دادند

حکومت را به استبدادِ دینی

29 تیر 1402
X

سر سبز تر از بوته گلِ ریواسی

بشکفته‌ تر‌‌ از‌‌‌ شکوفه‌ ی‌ِ گیلاسی

ای‌باغِ تنت‌‌ دستخوش‌ِشبنم شعر

از‌ جنس‌ غزلهایِ پر از‌ احساسی

27 تیر 1402
X

نه گاهی در خیابان‌ دلبری کرد

نه ما را اندکی از دین بری کرد

هراسان از حضورِ گشتِ ارشاد

به سر از ترسِ تهمت روسری کرد

20 تیر 1402
X

به دور از باغِ سبزِ دلپذیرم

بریزد‌ موجِ گرما در مسیرم

شدم‌‌ پی‌جویِ دل منزل به منزل

نشد از او نشانی دستگیرم

18 تیر 1402
X

هر پگاهی که تنِ ‌پنجره‌ ات‌‌ باز‌‌ شود

صبحِ زیبای من از‌ دیدنت آغاز شود

بر سرِ زلف رهایت بزند‌ بوسه نسیم

که گلِ روی تو از شرم و حیا ناز شود

آن‌ چنان در تب و تابم که به آوازِ بلند

آنچه در دل بنِهفتم به تو ابراز شود

بیخبر میشود از حال دگرگون خودش

هر کسی هم‌ ‌سخنِ دلبرِ طناز شود

ملک‌جم‌گرچه بیفتاده به‌چنگال سکوت

صبر اگر پیشه کنی عرصه‌یِ‌آواز شود

هر زمان‌ باد ‌‌ صبا بگذرد از پیرهنت

سعدی از بوی ارم راهیِ ‌شیراز شود

شاخه یِ سبز غزل تا ننشیند به ثمر

نم ‌ نم‌ اشک قلم قافیه پرداز شود

گفتم از سِرّ ضمیرم به تو بانو عسلم

آن چه‌‌‌ از دل نتراود به‌ زبان راز شود

15 تیر 1402
X

همان قلدر مآبانی‌ که مستند

کمر‌ بر حذف‌ دانشگاه بستند

به دستورِ خدایِ‌‌ عصر وحشت

قلم را ‌ با تبر گردن شکستند

14 تیر 1402
X

دلم تنگ از فراقِ رویِ‌عشق است

امیدِ زندگی از بویِ عشق است

مگر باد صبا با خود بیارد

نسیمی‌راکه درگیسوی‌عشق است

11 تیر 1402
X

دلارامی که بی‌ تابم نموده

به‌ جز از ایلِ‌ قشقایی نبوده

شنیدم در ارم از مهرورزی

هزاران سروِ ناز او را ستوده